تا بخوانمت @};-
سفیدیت را دوست دارم پاکیت را دوست دارم
اکنون که دامنت را در ورطه ی اینجا گسترانیدی باز دوست میدارم
فاصله نیامدنت را فاصله ی دیر آمدنت را به بهای چند سال عمرم سپری کردم
اما
حالا آمدی تا مرا در عشق یخ زده ام آب کنی
هر چند هنوز سردیت را احساس میکنم
ان قدر بغلت می کنم که گرمی من سردی تو را از بین ببرد.
با تو وقتی همگام می شوم باید مواظب باشم که با من شوخی نکنی چرا که هر که با تو سر خوشانه رفتار کرد به زمین خورد .
این اخلاق خاص توست و من آنرا دوست دارم .
برف تو را می گویم دانه دانه ات را دوست دارم !!!
بشنو باز صدای کسانی را بشنو که از دور صدایت می کنند
بشنو با آن دلی بشنو که باید راهش را بر مسیر آنان باز کنی
صدای قلبت آرام آرام تپش آنها را خواهد گرفت
خودت را اذیت نکن فقط بشنو که چگونه آنان شنیدند نشنیدها را
من می توانم با همین تن ضعیف و حقیرم با همین دل
دلی که صفای خود را از دست داده بشنوم چرا که
یاد گرفته ام می توان شنید و دل را با عشق صفا داد.
عکس معراج شهدا اهواز
امروز خودت را آماده کرده ای برای سفر یا نه؟
آغاز سفر کردن نزدیک است بدان خدا تو را دوست دارد برای همین تورا برای این سفر انتخاب کرده است !
هنوز که آماده نیستی ؟
آیا هنوز شک داری که می توانی فر صت را غنیمت بشماری ؟
آیا می توانی با زهم همچون گذشته توکلت بر خدا را فراموش نکنی و او را برای لحظه لحظه که با تو بوده شکر کنی و قدمهخایت را محکم برداری ؟
آیا می توانی ؟