آسمان گریه کن که تو هم تنهایی..

اینجا فقط بارانی است ... پس هر چه دوست دارید زیر باران بمانید .

آسمان گریه کن که تو هم تنهایی..

اینجا فقط بارانی است ... پس هر چه دوست دارید زیر باران بمانید .

هزار راه ....

هزار راه

هردفعه منتطر نسیم بهارم تا بوئی از جانب تو برایم هدیه بیارد 


همه منتظرن


بیا تا در این بهانه انتظار نا امید نشویم که می آئی 


و  تو را در قامت آسمانیت نظاره گر باشیم .


-----

صدای گامهایت را می شنوم.....

 سراسر بوی خدا می دهد .



یه جمله برای خدای آسمان ...


 
سلام من را بپذیر
از خستگی و ناراحتی بلند شده ام تا  با نسیم صبحگاهی ات  آشتی کنم و بدانم  ای تمام هستی من
آیا باز مرا می پذیری ؟
آیا باز مرا دوست داری ؟
آیا باز مرا برای خود تربیت می کنی ؟
وآیا تا آخر هوایم را داری ؟

دوستت دارم به اندازه ی تمام آنچه دوست ندارم .

باز دلم ....

دلم تنگ شده است

برای دیدار عزیزان

چه شده که دلم هر روز بهانه می گیرد .....چه شده که دیگر طاقت ندارد

هر روز خاکی بودنت را به یاد می آورم !هر روز صمیمیت ترنم دلت را بیاد می آورم

هنوز اهسته اهسته دارم به سمتت می آیم

ای دوست دار تمام عاشقان


هنوز هم عاشقم هستی ؟؟؟؟؟؟؟


هنوزم ...

انگار بازم آسمان دلش گرفته است ...


آیا آسمان هم می داند ما تنها در زندگی تکراری و پررنج  زندگی می کنیم که اینچنین برایمام گریه می کند ؟


یا برای اینکه تنها ست در بین ما انسانها که دلش گرفته و گریه می کند؟



ببار که فصل خزان است

آغوش گرم چه کسی دردت را ساکت می کند ؟

ببار که باریدنت مرهمی شود بر دل ضجر کشیده ات
که اگر از چشمانت خون جاری شد شک نمی کنم که توهم داغداری !